عشق خالص من
دلتنگی های من
| ||
|
گاهی وقت ها چقدر ساده عروسک می شویم نه لبخند می زنیم نه شکایت می کنیم فقط احمقانه سکوت می کنیم
دیروز با یک دسته گل رز آمده بود به دیدنم. با یک نگاه مهربان... همان نگاهی که بارها آرزویش را داشتم و از من دریغ کرده بود....
آب نخواسته دادن همیشه مراد نیست ، آب می دهند تا قربانی ات کنند . مـــــن این روزها احساس بـچـه ای رو دارم که رفـتـه تـو کــوچــه تــا بـازی کـنــه دلتنگ تو امروز شدم تا فردا خسته ام از خویش ...... از این تکرار خویشتن ..... از گذشته تلخ و آینده مبهم خویش .....!!! در گلویم فریاد میزنم ..... جای من دیگر اینجا نیست..... بار الها ! رحمتت را به من برگردان خسته تر از همیشه ام
آغوش تو گناه نيست من در آغوش تو آرامش يافته ام
پر پر میکنم گلبرگ های گل رز را و می شمارم ............. بیا در غروب آخرین سه شنبه سال برای گردگیری افکارمان آتشی بیافروزیم کینه ها را بسوزانیم زردی خاطرات بد را به آتش و سرخی عشق را از آتش بگیریم آتش نفرت را در وجودمان خاموش کنیم
سرخ میشوی ، وقتی میشنوی : دوستت دارم زرد میشوم ، وقتی میشنوم : دوستش داری چهارشنبه سوری راه انداختیم سرخی تو از من ،زردی من از ت همیشه من میسوزم و همیشه تو می پری ..
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست، عشق ، آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود گفت یارب از چه خوارم کرده ای ، خسته ام زین عشق دلخونم نکن من که مجنونم ، تو مجنونم نکن مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو ، من نیستم گفت : ای دیوانه ، لیلایت منم ، در رگت پنهان و پیدایت منم سالها با جور لیلا ساختی ، من کنارت بودم و نشناختی !!!
بچه ها به پنج دليل دوست داشتني اند: 1- گريه مي كنند چون گريه كليد بهشته. 2_قهر كه مي كنند زود آشتي مي كنند چون كينه ندارند. 3_چيزي كه مي سازند زود خراب مي كنند چون به دنيا دلبستگي ندارند. 4_با خاك بازي مي كنند چون تكبر ندارند. 5_خوراكي كه دارند زود مي خورند و براي فردا نگه نمي دارند چون آرزوهاي دراز ندارن . قبول نیست !
This poem was nominated poem of 2005 I Black, When I scared, I Black, When I sick, I Black, And when I die, I still black… And you White fellow, When you born, you pink, When you grow up, you White, When you go in Sun, you Red, When you cold, you blue, When you scared, you yellow, When you sick, you Green, And when you die, you Gray… And you call me colore??? این شعر كاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده توسط یك كوذك آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی دارد: وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم، وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم، وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم... و تو، آدم سفید، وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی، وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای، وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی، و وقتی می میری، خاكستری ای... و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟
کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود، ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ، ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم.
باران همیشه میبارد، اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن
دلم مثل کاغذیه که با خودکار روش اشتباه بنویسی ، می تونی اشتباهتو پاک کنی ولی لکش برای همیشه می مونه.
عشق چیست که همه از آن می گویند؟ قصاص روزگار را کشیدم! اما عبرت نگرفتم. خواستم خودمو گول بزنم ؛ همه ی خاطراتم رو انداختم یه گوشه ای و گفتم : فراموش ؛ یه چیزی ته قلبم خندید و گفت : یادمه
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی ؟
گاهی دلم برای چوپان دروغگو خیلی می سوزد بیچاره ۲ بار بیشتر دروغ نگفت انگشت نما شد ولی ما هنوز صادق ترینیم .....
چوپان قصه ما دروغگو نبود،او تنها بود، و از فرط تنهایی فریاد گرگ ، گرگ سر میداد ، افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکردو همه در پی گرگ بودند، در این میان فقط گرگ فهمید که چوپان تنهاست..... میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولین نیست میگذره یه عمری اما از خیالت رفتنی نیست داغ عشق هیچکی مثل اون که پس می زندت نیست چقدر سخته تنها شی وقتی هیچ کسی هم قدمت نیست چقدر سخته بدونی اون که می خوایش نمی مونه که دلش یه جای دیگه است ، همه وجودش ما اونه چقدر سخته واسه اون که جون میدی غریبه باشی بگی میخوام با تو باشم بگه میخوام که نباشی
بچه که بودیم بستنی مان را گاز می زدند قیامت به پا میکردیم چه بیهوده بزرگ شدیم .... روحمان را گاز می زنند همچنان می خندیم...
دوستت دارم ..... یک کلمه است با دنیایی مسئولیت ...... گفتنش هنر نیست مسئولیت پذیریش هنر است .....
آرزویم برایت این است : آرام قدم برداری برای زندگی کردن می آیی ...... می روی ...... و فقط یک ســلام...... و گاهی یک خداحافظــی نه ...... این انصاف نیست ........ من و یک دنیا عشـق ...... تو و یک دنیــا بی تفــاوتی .......
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود بهتر ز جای مهـــر نمـــاز از سر ریـــاست نام خـــدا نبردن از آن به که بهر فریب خلـــق زیر لب بگـــویی خدا خدا
روزی مجنون از میان سجاده مرد نماز گزاری عبور کرد مرد گفت : هی ! مگر نمی بینی با معشوق خود راز و نیاز میکنم ؟ مجنون گفت :من که عاشق لیلی هستم ترا ندیدم ، توکه عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی ؟! هر جا که دیدی دلَت شَکست آهَ منَ غمَ دنیا تو دَلت شَکست آهَ منَ اگه زندگیت خراب شه آهَ منَ خوشی هات همه عذاب شه آهَ منَ اگه می گه ازت خسته است آهَ منَ همه درها به روت بسته است آهَ منَ اگه می گه ازت سیره آهَ منَ اگه می خنده و می ره آهَ منَ آهَ منَ که داری بد میاری آهَ منَ مَثل ابر بهاری آهَ منَ هیچ کسی رو نداری رفت و اشکات و ندید آهَ منَ یه دفه ازت برید آهَ منَ کارت به اینجا کشید آهَ منَ اگه از زندگی سیری آهَ منَ اگه از دست داری میری آهَ منَ اگه تو جوونی پیری آهَ منَ اگه عهدش و شکوند آهَ منَ می بینی دستت و خونده آهَ منَ تو رو به اینجا رسونده آهَ منَ آهَ منَ که داری بد میاری آهَ منَ مَثل ابر بهاری از پشت شيشه مي ديدم دستاش توي دست تو بود ديگه بهم دروغ نگو ، نگو پيشت کسي نبود نگو ؛ که باور ندارم حرفاي عاشقونه تو جمع کن ببر از دل من اون عشق بچه گونه تو برات يه بازيچه بودم تو لحظه هاي بي کسي گفتي فقط منو داري دل نميدي به هيچ کسي اما فراموشت شد ه حرفايي که بهم زدي گفتي به من عشقه مني ديدي به من نارو زدي براي رفتن از پيشت چقدر هراسونه دلم مگه ميخواي کجا بري اينجوري گريونه چشات اگه نميدوني بدون دلم شکسته از دلت نفرين قلب عاشقم هميشه هست پشت سرت
خود را به که بسپارم وقتی که دلم تنگ است ،
پیدا نکنم همدل دلها همه از سنگ است انگار در این دنیا از عشق نشانی نیست ، گر هست یکی عاشق آلوده به صد رنگ است . |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |